وبلاگ مشترک من و تو
یه ساعتی میشه خوابی . منم وقت رو غنیمت شمردم و اومدم سر وبلاگت . امروز خیلی دلم میخواست فیلم ببینم ولی بدون بابا نمیچسبه پس،بی خیالش شدم . یه موضوعی در مورد ثبت خاطرات بچه هانظرم و جلب کرده بزار برات بگم: چند جا خوندم که ثبت خاطرات و اولین ها به اون اندازه ای که برای وبلاگ نویس جذابه برای اون بچه ای که براش نوشته میشه مهم نیست . به این فکر کردم که خوب راست میگه برای من چه اهمیتی داره کی گفتم مامان ،کی گفتم بابا ،کی راه رفتم . اگه من یه وبلاگ از نوزادی داشتم جذاااب ترین بخشش این بود که میفهمیدم مامانم وقتی مثلا سی سالش بود چطوری فکر میکرد چی تو کله ش بود ، دلم میخواست در کنار خاطرات خودم ،...
نویسنده :
مامان آرش جون
17:48