تولد زنبوری پسر مامان مبااااااااااااااارک
یکساااال گذشت . به یه چشم به هم زدن یه ساله شدی . یه سال البته با جزییااات بسیار بسیار زیااد. بعضی ازبچه ها ها تو یه سالگی راه میافتن ولی تو خیال راه رفتن نداشتی. با این که خیلی مشتاق بودم راه رفتنت رو ببینم ولی عجله ای نداشتم . اصلا اگه دست خودم باشه زماااان رو کش میاااارم که دیر تر بگذره این روزای خوش. گاهی دلم برای نوزادی ت تنگ میشه. کلا الان که یه سالت شده بیشتر دارم حس میکنم که دااری بزرگ میشی.
به مناسبت تولد یه سالگی ت کل خانواده و مامان و بابا رو دعوت کردیم خونمون . اونا هم لطف کردن با ابن که سخت بود ولی اومدن و کلی خوشحالمون کردن. بجز دایجون مهدی و عمه جون لیلا که با این که تلاششون رو کردن ولی نشد که بیان. مامان و بابا از چند هفته قبل از تولد تو شروع کردن به ساختن تم تولد شما . اینجوری شد که تولد زنبوری شما به زیبااایی برگزار شد و فرداش دسته جمعی رفتیم کاشان مراسم گلاااب گیری.
تولدت مبااارک مرد کوچک
تو تولد دهنت باز مونده بود تعجب کردی بودی چرا یهو خونه مون اینقدر شلووغ شد؟ اینهمه کادو از کجا اومد؟ موزیک شاد چرا پخش میشه؟ دهنت تو تموم عکس ها باز بود تا این که من فکری به سرم زد و سریع چن تا کشمش که خیلی دوست داری گذاشتم تو دهنت و تو اونا رو خوردی و حالت جا اومد و از حالت بهت و حیرت خارج شدی . ولی چون بدلیل شلوغ ی نتونستی بعد از ظهر بخوابی بسی بد اخلاق بودی
آرش خان یه ساله در کنار امیر رضا و آریسا ی عزیز بچه های عمه جونش.
اینم کادو های آرش جونی